سوال میانترم زندگی! (قسمت آخر)
چه کسی میداند جنگ چیست؟
چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی میداند هر سوت خمپاره ، فردا به قطره ی اشکی بدل خواهد شد و این اشک ، جگر هایی را خواهد سوزاند؟
کیست که بداند جنگ یعنی سوختن ، ویران شدن آرامش مادری که فرزندش را همین الان با لالایی گرمش در آغوش خود خوابانیده! نوری ، صدایی ، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم کودک در قامت خمیده مادر.
کیست که بداند جنگ یعنی ستم ، یعنی آتش ، یعنی خونین شدن خرمشهر ، یعنی سرخ شدن جامه ای و سیاه شدن جامه ای دیگر. یعنی گریز به هر جا! هر جا که اینجا نباشد؛ یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم کجاست؟ دخترم چه شد؟
**********************

به کدام گوشه ی تهران نشسته ای؟
کدام دختر دانشجو ای که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود! من میگویم تو بشنو:
رنج بسیار برده ایم از جنگ. رنج ها بی ثمر نمیگردد.
آاااای دخترک! میشنوی؟
دلبسته ام به خاک وطن ، من!
و پایدار
تـــــــا
پای دار!
متن بالای عکس از شهید احمد رضا احدی
به نقل از وبلاگ : زیر ذره بین....
چرا یادگار جنوب؟