روایتی شنیدنی از حاج حسین کاجی: حضرت زهرا(س): من خودم اجر خادمین شهدا را میدهم!

21تیرماه 83، دانشگاه آزاد میبد یزد، میزبان سه شهید گمنام دفاع مقدس بود. شهدای عزیزی که در کنف عنایات حضرات معصومین علیهم السلام ، مردم را از آثار و برکات معنوی شان بهره مند می کنند. همزمان با سالروز تشییع و خاکسپاری شهدای گمنام دانشگاه میبد، خاطره گویی روایتگر تفحص، حاج حسین کاجی، عضو گردان تخریب لشگر 17علی بن ابیطالب علیه السلام در دوران دفاع مقدس، درباره رؤیای صادقه ریاست دانشگاه آزاد میبد، دکتر احمد علی زارع را تقدیم خوانندگان عزیز می کنیم. روایتی شنیدنی از حاج حسین کاجی: حضرت زهرا(س): من خودم اجر خادمین شهدا را میدهم!

با آقای دکتر زارع، رئیس دانشگاه آزاد یزد صحبت می کردیم، می توانید با ایشان تماس بگیرید، شماره ایشان را هم دارم، صدای ایشان هم در تلفن همراهم هست. گفتم آقای دکتر خاطره ی تدفین شهدای گمنام در دانشگاهتان را برایمان نقل کنید.
دکتر گفتند: در زمان تدفین، شرایطی در آنجا حاکم بود که ما می ترسیدیم شهدا را بیاوریم و خوب استقبال نشوند و یا اینکه حرمت شهید حفظ نشود. می گفت شهید همت را در خواب دیدم، ما یک رفاقت دیرینه ای از زمان بچّگی با شهید همت داشتیم، ایشان به من گفت: آقای زارع، برنامه ی شهدا را شما برنامه ریزی کنید، دعوتش با ما شهداست.
می گفت شهید همت این حرف را به من گفت؛ یعنی امشب همه ی شما عزیزان، مهمان شهدا هستید.
می گفت ما کار را شروع کردیم، شهدا را آوردیم و یک مجلس بسیار با شکوهی شد. خیلی عجیب بود، آن هایی که فکر نمی کردیم در مجلس شرکت کنند هم، در مجلس شهدا شرکت کرده بودند. شهدا که تدفین شدند قرار بود در بعدازظهر آن روز مجلسی بگیریم. من خسته بودم و رفتم در منزل استراحت کردم؛ در عالم خواب دیدم که مجلس در مسجد دانشگاه برپا شده، آمدم که بیایم داخل دیدم که صاحبان عزا جلوی درب ایستاده اند، رفتم داخل و در کناری نشستم، یک دفعه دیدم که یک نفر روی شانه ام زد و گفت که جلوی درب با شما کار دارند.

می گفت وقتی که می آمدم احساس کردم صاحبان عزا که مقابل درب ایستاده بودند در هاله ای از نور هستند، وقتی رفتم دیدم در هاله ای از نور ایستاده اند، دقت کردم و دیدم بر روی شالی که بر دوش نفر اول در سمت راست ایستاده بود نوشته شده است اباعبدالله. فهمیدیم که این صاحبان عزا که در مقابل درب ایستاده اند، حضرات ائمه معصومین هستند.

می گفت دیدم صدای یک خانم می آید، فهمیدم صدای حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.

حضرت این جمله را فرمودند: دکتر زارع؛ می خواهم از شما تشکر کنم، برو و به مردم بگو که هر کس برای شهدا کار کند، برای حسن و حسین من کار کرده است، و هر کس برای شهدا گریه کند، برای حسن و حسین من گریه کرده و من خودم اجرشان را به ایشان می دهم...

شهید وصال

عکس های مراسم تجلیل عمو ابراهیم توسط فرزندان شهدا...

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/11/07/1392110722020349_PhotoL.jpg

ادامه نوشته

حاتمی‌کیا: خدا نکند من در بستر عافیت بمیرم/ آرزوی فرزند شهید جولایی برای کارگردان «چ»

ابراهیم حاتمی‌کیا در مراسم تجلیلش توسط فرزندان شهدا با ابراز امیدواری به اینکه اگر قرار است عمرش تمام شود سر صحنه‌ای باشد که شرمنده خانواده شهدا نشود، گفت: خدا نکند من در بستر عافیت بمیرم.

خبرگزاری فارس: حاتمی‌کیا: خدا نکند من در بستر عافیت بمیرم/ آرزوی فرزند شهید جولایی برای کارگردان «چ»


مراسم تقدیر از ابراهیم حاتمی‌کیا فیلم‌ساز دفاع مقدس با حضور خانواده و فرزندان شهدا در سازمان هنری رسانه‌ای اوج برگزار شد.



در ابتدای این مراسم سلیمه رودکی فرزند دریادار شهید عباس رودکی که اجرای مراسم را به عهده داشت، متن بسیار زیبا و پراحساسی را در خصوص خاطراتش از تماشای از کرخه تا راین حاتمی‌کیا همراه با پدر شهیدش خواند و پس از خوانش این متن زیبا کلیپ بسیار دیدنی همراه با متنی زیبا از کارهای دفاع مقدسی حاتمی‌کیا پخش شد.




ادامه نوشته

هنرمندانی هستند که آثارشان مردم را از زندگی واقعی و معنویت دور می کند


به عشق ارزشی ترین هنرمند شهید آوینی


نماینده مردم فارس در مجلس خبرگان رهبری:
هنرمند ارزشی هنر را در خدمت اخلاق، دین و نظام جمهوری به کار می برد اما هنرمندانی هم هستند که آثار آنان مردم را از زندگی واقعی و معنویت دور می کند.

نماینده مجلس خبرگان رهبری گفت: در معالجات طبی درست است که داروها نقش فراوانی دارد ولی دعاها، معنویات، صدقات نیز اهمیت بسیاری دارد.

آیت الله احمد بهشتی در نخستین همایش بین المللی طب در سیره نبوی اظهار کرد: اسلام به طب به صورت جامع و فراگیر می نگرد به طوری که بتواند پاسخگوی همه مشکلات انسان باشد.

وی افزود: انسان مرکب است از نفس و بدن، در معالجات طبی تنها بدن مطرح نیست که نفس را فراموش کنیم و فقط نفس نیست که بدن را فراموش کنیم، به طور قطع میان نفس و بدن اتحادی است.

وی با بیان اینکه ما نباید حساب تن و نفس را از هم جدا کرده و راه دکارت را دنبال کنیم، خاطرنشان کرد: فلاسفه بزرگ اسلامی مثل صدر المتالهین و فلاسفه مکتب شیراز به این موضوع معتقد بودند که بین نفس و بدن اتحاد وجود دارد.

آیت الله بهشتی گفت: در طب جالینوسی عامل مرگ و همه مشکلات را بدن می‌دانستند ولی از نظر صدر المتالهین این نگاه اشتباه است و نفس مدبر و فرمانفرمای بدن است.

وی با بیان اینکه در طب جالینوسی اصالت با بدن است اما صدرالمتالهین اصالت را به نفس می دهد، تصریح کرد: طبیب باید توامان به بدن و نفس توجه کند. صدرالمتالهین معتقد است طب جالینوسی طب دقیقی نبوده چون عامل مرگ را خود بدن شمرده است و می‌گفتند مادامی نفس می تواند در بدن باشد که بدن انجام وظیفه داشته باشد در غیر این صورت رخت می بندد و به عالم دیگر می رود.

آیت‌الله بهشتی ادامه داد: ما باید به مرگ با این دیدگاه نگاه کنیم که نفس برای به فعلیت رساندن استعدادهای خود و قوه‌های خود به بدن احتیاج دارد و بدن را تدبیر می‌کند، وقتی این احتیاج رفع شد عزم رفتن می‌کند و آماده رفتن به دنیای دیگر می‌شود.

وی با بیان اینکه نفس هم خالق حیات هم خالق موت بدن است، تصریح کرد: هرچند خداوند خالق حیات و موت است ولی خداوند با اسباب و وسایل کارهایش را انجام می‌دهد لذا در تمام معالجات باید اصالت را به نفس داد و نفس را تقویت کرد تا بتواند سلامت و حیات بدن را تامین کند.

عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه دیدگاه صدرالمتالهین قطعاً از رهنمودهای نبوی و ائمه اطهار(ع) نشات می گیرد، گفت: پیامبر و ائمه اطهار(ع) مدام به این نکته اشاره کردند که طبیب باید نفس را تقویت کند و برای تقویت نفس عواملی مثل دعاها، صدقات، عبادت، ذکر، صله رحم، کمک به ضعفا و زیر دستان را مطرح کردند که این‌ها همه سبب تقویت نفس می شود و اگر نفس تقویت شود، می تواند به خوبی بدن را تدبیر کند.

وی با بیان اینکه موت دست خداوند است ولی به واسطه نفس آن را اجرا می کند، گفت: با استفاده از نفس است که می شود بدن را اداره کرد و صحت آن را تامین کرد.

آیت‌الله بهشتی خاطرنشان کرد: بو علی سینا معتقد بود که طبیب باید فیلسوف باشد که با استدلال و برهان مبانی و علت بیماری ها را کشف کند. بنابراین در طب و معالجات باید اصالت را به نفس داد و نفس را به عنوان مدبر بدن شناخت و در تربیت و تقویت نفس آن را طوری آماده کرد که در حفظ و تجدید بدن موثر باشد و باعث بقای زندگی و طول عمر بدن باشد.

عضو مجلس خبرگان رهبری در حاشیه این همایش  در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه برخی افراد پرحاشیه اعلام کردند که دنبال راهیابی به مجلس خبرگان رهبری هستند تصریح کرد: خبرویت در قانون شرایطی دارد و کسی که کاندیدای خبرگان رهبری می‌شود باید از لحاظ اجتهاد در درجه ای باشد که بتواند مجتهد را تشخیص دهد.

وی افزود: عضو مجلس خبرگان رهبری باید بتواند تشخیص دهد که چه کسی می تواند کشتی انقلاب را ناخدایی کند و می تواند مملکت را تدبیر و رهبری کند.

آیت‌الله بهشتی عادل بودن را از دیگر ویژگی‌های عضو مجلس خبرگان رهبری برشمرد و گفت: اگر کسی واجد شرایط شد می تواند کاندیدا شود و بعد اگر مردم به وی رای دادند؛ عضو مجلس خبرگان خواهد شد.

وی درخصوص تحلیل دولت مبنی بر اینکه هنرمند ارزشی و غیر ارزشی وجود ندارد، اظهار کرد: هنرمند ارزشی هنر را در خدمت اخلاق، دین و نظام جمهوری به کار می برد اما هنرمندانی هم هستند که آثار آنان مردم را از زندگی واقعی و معنویت دور می کند.

آیت‌الله بهشتی ادامه داد: این نظر که اصلاً هنرمند ارزشی و غیر ارزشی وجود ندارد، صحیح نیست چراکه در دنیا هم هنرمند ارزشی و هم غیر ارزشی داریم اما اگر نظر این بوده است که همه هنرمندان کشور انشالله ارزشی و خوب هستند و نباید بین آن‌ها دو دستگی ایجاد کرد، نظر خوبی است.

منبع:
شیرازه

نماز اول وقت در میدان نبرد


نــماز اول وقــت در میــدان نبــــرد




منبع : شیرازه


این کجـــا و آن کجــا


عده ای در خون و آتش، عـــــده ای در پول خلق
هر دو رقصیدند، اما این کجـــــا و آن کجـــــا؟

عده ای سرب و گلوله، عده ای میلیــــــــــاردهـا
هردو تا خوردند، اما این کجــــــا و آن کجــــــا؟

عده ای بر روی میــــــــــن و عده ای بر بال قــــو
هر دو خوابیــدند، اما این کجــــــا و آن کجــــــا؟

این یکی از سوز ترکش، آن یکی هم در ســـونا
سوختند این هر دو اما، اما این کجـا و آن کجــا؟

این یکی بر تخت ماســــاژ, آن یکی بر ویلچــری
هردو آرامنــــــــد،اما این کجـــا و آن کجــا؟

این یکی در عمق دجــــله، آن یکی آنتالیــــــــــا
هردو در آب اند، اما این کجـــــــا و آن کجــــــــا؟

عده ای کردند کـــار و عــــــده ای بستند بــــــار
هردو فعــــــــــــالند، اما این کجـــا و آن کجــا؟



سوال میانترم زندگی! (قسمت آخر)


 چه کسی میداند جنگ چیست؟

چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی میداند هر سوت خمپاره ، فردا به قطره ی اشکی بدل خواهد شد و این اشک ، جگر هایی را خواهد سوزاند؟


کیست که بداند جنگ یعنی سوختن ، ویران شدن آرامش مادری که فرزندش را همین الان با لالایی گرمش در آغوش خود خوابانیده! نوری ، صدایی ، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم کودک در قامت خمیده مادر.


کیست که بداند جنگ یعنی ستم ، یعنی آتش ، یعنی خونین شدن خرمشهر ، یعنی سرخ شدن جامه ای و سیاه شدن جامه ای دیگر. یعنی گریز به هر جا! هر جا که اینجا نباشد؛ یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم کجاست؟ دخترم چه شد؟


                                              **********************

                              

       چه کسی میداند جنگ چیست؟      چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی میداند هر سوت خمپاره ، فردا به قطره ی اشکی بدل خواهد شد و این اشک ، جگر هایی را خواهد سوزاند؟      کیست که بداند جنگ یعنی سوختن ، ویران شدن آرامش مادری که فرزندش را همین الان با لالایی گرمش در آغوش خود خوابانیده! نوری ، صدایی ، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم کودک در قامت خمیده مادر.      کیست که بداند جنگ یعنی ستم ، یعنی آتش ، یعنی خونین شدن خرمشهر ، یعنی سرخ شدن جامه ای و سیاه شدن جامه ای دیگر. یعنی گریز به هر جا! هر جا که اینجا نباشد؛ یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم کجاست؟ دخترم چه شد؟                                                 **********************                                  به کدام گوشه ی تهران نشسته ای؟  کدام دختر دانشجو ای که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود! من میگویم تو بشنو:  رنج بسیار برده ایم از جنگ. رنج ها بی ثمر نمیگردد.  آاااای دخترک! میشنوی؟  دلبسته ام به خاک وطن ، من!  و پایدار  تـــــــا  پای  دار!  متن بالای عکس از شهید احمد رضا احدی  به نقل از وبلاگ : زیر ذره بین....


به کدام گوشه ی تهران نشسته ای؟

کدام دختر دانشجو ای که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود! من میگویم تو بشنو:

رنج بسیار برده ایم از جنگ. رنج ها بی ثمر نمیگردد.

آاااای دخترک! میشنوی؟


دلبسته ام به خاک وطن ، من!


و پایدار


تـــــــا


پای  دار!


متن بالای عکس از شهید احمد رضا احدی





به نقل از وبلاگ : زیر ذره بین....

من دفتر آسیدعلی خامنه‌ای را امضا می‌کردم



به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، یکی از بهترین روش‌ها برای ثبت و ضبط یک دوران و تاریخ یک ملت جمع آوری خاطرات افرادی است که خود در آن مقطع حضور داشته و وسط ماجرا بوده اند.

افرادی که در کنار حضور خود، ذهن خلاق و روشنی از ماجرا دارند و می‌توانند آن را بیان کنند. دفاع مقدس و انقلاب اسلامی دو برهه مهم و درخشان تاریخ ملت ایران است که به لطف خدا اخیرا در ثبت هر چه واقعی تر آن توجه بیشتری نسبت به قبل شده است.

مطلب زیر برگرفته از کتاب « سیری در سفر » است که حجت الاسلام شیخ علی حبیبی یکی از مبارزین دوره انقلاب و رزمنده زمان جنگ به بیان خاطرات خود پرداخته است. یکی از خاطرات وی در ادامه مطلب می‌آید.



***



خاطره دیگر از آقای نواب و برادران مشهدی مقیم ایرانشهر، اطلاع پیدا کردم که اصغر خان بامری در سال 1351-1352، میزبان آقا سیدعلی خامنه‌ای(حفظه‌‌الله) بوده است. ناگفته نماند که در این زمان، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رئیس جمهور بودند (سال 1364).


به همین دلیل بنده کنجکاو شدم تا ملاقاتی داشته باشم. برای دیدن اصغرخان بامری. با مسئول جهاد به جلگه چاه هاشم (180 کیلومتری ایرانشهر) به راه افتادیم و تا جایی پیش رفتیم که ایشان گفت: من دیگر نمی‌آیم، چون اگر جلوتر بیایم اشرار مرا شناسایی می‌کنند.


از این به بعد، همراه با یک راهنما با تراکتور از آب رودخانه رد شدیم و بعد از مقداری پیاده روی، به قلعه اصغر خان بامری رسیدیم. فریاد زدیم آشنا، آشنا.


که ناگهان به طرف ما تیر شلیک شد تا اینکه همراهم را دستگیر کردند. من عمامه‌ام را از سر برداشتم و به فرزند خان گفتم: من طلبه‌ای تبلیغاتی هستم و برای فرا رسیدن سالگرد پیروزی انقلاب و دیدار و گفتگو با میزبان سیدعلی خامنه‌ای آمده‌ام. فرزند خان، با شنیدن این مطلب، به افراد مسلح دستور داد که بنشینند و شلیک نکنند.


سپس مرا نزد خان بردند. جناب اصغر خان پس از احوالپرسی، شروع به صحبت کرد و گفت: این فرد که همراه شماست، کیست؟ گفتم: او فقط راهنماست و از جانب او خاطر جمع باشید.


حدودا 50 نفر بودند، من در مورد وحدت با آنان صحبت کردم و در خاتمه گفتم: من به دو دلیل به اینجا آمده‌ام، یکی به علت سالگرد 22 بهمن و دیگر اینکه برای دیدار میزبان سیدعلی خامنه‌ای، خان پس از شنیدن خوشحال شد و از تیر اندازی نگهبان‌ها و برخوردشان با ما بسیار عذرخواهی کرد.


اصغرخان گفت: ما زراعت خوبی داریم و افراد کشاورز هم داریم ولی به علت ناامنی نمی‌توانیم کشاورزی کنیم.


از او پیرامون زمان تبعید رهبری پرسیدم، اصغرخان گفت: من دفتر آسیدعلی خامنه‌ای را امضاء می‌کردم و ژاندارمری افراد ملاقات کننده را زیر نظر داشت، البته افراد دیگری نیز به اینجا تبعید شده بودند که آنها را نام برد.


او گفت: من برای دیدار آقا به تهران رفتم و و قتی ایشان متوجه شد من پشت در اتاقش هستم به استقبالم آمد.

به اصغرخان گفتم: آیا آقا نسبت به آن وقت‌ها تغییر کرده یا نه؟ ایشان گفتند: اصلا تغییری نکرده و ریاست و مقام او را عوض نکرده است. و ادامه داد: من وقتی در تهران به اتاق آقا رفتم و مشکل منطقه را عرض کردم، ایشان فرمودند: خودتان کمک کنید تا مشکلات منطقه حل شود.


در پایان صحبت به این نتیجه رسیدم که آقا (رهبر) چه در ایرانشهر باشد و یا امام جماعت مسجد کرامت مشهد مقدس باشد و یا در نزد اصغر خان بامری باشد هیچ تغییری نمی‌کند و اعمال و رفتارش برای خداست و به هیچ وجه عوض نمی‌شود؛ و هر چه زمان می‌گذرد تواناتر می‌شود و فتنه‌های متعدد را در نطفه خفه می‌کند.




یاد باد آن روزگاران یاد باد


ادامه نوشته

لبخــند رهــبري بــراي ما



گلشيــفته بــراي شمــا ، ننــه علــي بــراي ما ، آمريکــا براي شــما ، روستــاي بشــاگرد بــراي ما ، اصــغر بــراي شمــا

همــان دهنــمکي بــراي ما ، اســکار بــراي شــما ، جشــنوار عمــار هــم بــراي ما ،  مــدهاي روز بــراي شــما.  چــادر زهــرا(س) هــم بــراي ما ، ادکــلن ديــويــدف بــراي شمــا ، عــطر حــرم بــراي ما ، تبــريک وزارت امــورخــارجه آمــريکــا بــراي شمــا ، فقــط و فقــط لبخــند رهبـــری بــراي ما


      گلشيــفته بــراي شمــا ، ننــه علــي بــراي ما ، آمريکــا براي شــما ، روستــاي بشــاگرد بــراي ما ، اصــغر بــراي شمــا      همــان دهنــمکي بــراي ما ، اســکار بــراي شــما ، جشــنوار عمــار هــم بــراي ما ،  مــدهاي روز بــراي شــما.  چــادر زهــرا(س) هــم بــراي ما ، ادکــلن ديــويــدف بــراي شمــا ، عــطر حــرم بــراي ما ، تبــريک وزارت امــورخــارجه آمــريکــا بــراي شمــا ، فقــط و فقــط لبخــند رهبـــری بــراي ما

حاج خانوم غصه نخوری ها!!!

"هوالکریم "


جنازه پسرشون را که آوردند


چیزی جز دو سه کیلو استخون نبود.


پدر سرشو بالا گرفت و گفت : حاج خانوم غصه نخوری ها!!!


دقیقا وزن همون روزیه که خدا بمون هدیه دادش...




دل نوشته: 

این چند کیلو استخون با همه دنیا قابل معاوضه نیست.

مارو چند میخرن؟




سه راهی پرواز - سه راهی شهادت


پا در طلائیه که می گذاری فقط آسمان آبی و رنگ طلا گونه ی خاک است که چشم رابه سمت خود جذب می کند.

بخدا قسم که.....

تکه ای از عرش زیر قدم هایت است.





منبع : **طارق**

شهید ابراهیم همت درحال خوردن آش نذری امام حسین!



شهید ابراهیم همت  درحال خوردن آش نذری امام حسین!



شهید ابراهیم همت

درحال خوردن آش نذری امام حسین!


بعد از شهدا ما چه کردیم..






بعد از شهدا ما چه کردیم..

یاد باد آن روزگاران یاد باد



شهید حاج علی اکبر صادقی




رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس




شهید حاج علی اکبر صادقی





شهید حاج علی اکبر صادقی





شهید حاج علی اکبر صادقی ، شهید قاسم مهرعلی





رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس





رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس





رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس





شهید حاج علی اکبر صادقی






شهید احمد سرکار،شهید غلامرضا گلزار،مسجد قمربنی هاشم(ع)





شهید غلامرضا گلزار






شهید احمد جعفرنژاد






شهید احمد جعفرنژاد






شهید حاج علی اکبر صادقی






شهید حاج علی اکبر صادقی







شهید حاج علی اکبر صادقی





شهید حاج علی اکبر صادقی


رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس






تشییع شهید حاج علی اصغر صادقی





شهید حاج علی اکبر صادقی





شهید حاج علی اکبر صادقی





شهید حاج علی اکبر صادقی



برچسب ها: جبهه ، جنگ ، خاطرات

قدیما عکس های عاشقی اینجوری بود !!!!


قدیما عکس های عاشقی اینجوری بود !!!!


قدیما 

عکس های عاشقی

اینجوری بود !!!!



ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه وناچیز ز همه دارائیت

داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تورا چک بکند

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران

میتوان خواند تو را شیعه اثنا عشری؟؟؟

90 فایده در دعا برای مام زمان (عج)


همگی در شب نیمه شعبان ساعت 23 دست نیاز به سوی بی نیاز هستی بلند کرده و برای آن عزیز غایب از نظر دعا می‌کنیم

دعا کننده برای فرج حضرت مشمول برکات زیر می‌شود:


1 - اطاعت از امر مولایش کرده است، که فرموده‌اند: و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است.

2 - این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها می شود.

3 - اظهار محبت قلبی است.

4 - نشانه انتظار است.

5- زنده کردن امر ائمه اطهار علیهم السلام است.

6 - مایه ناراحتی شیطان لعین است.

7 - اداء قسمتی از حقوق آن حضرت است (که اداء حق هر صاحب حقی واجب ترین امور است.)

9 - تعظیم خداوند و دین خداوند است.

10 - حضرت صاحب الزمان علیه السلام در حق دعا کننده دعا می کند.

11 - شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.

12 - شفاعت پیامبر ان شاء الله شامل حال او می شود.

13 - این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت اوست.

14 - مایه استجابت دعا می شود.

15 - اداء اجر رسالت است.

16 - مایه دفع بلاست.

17 - سبب وسعت روزی است ان شاء الله.

18 - باعث آمرزش گناهان می شود.

19 - دعا کننده مشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود.

20 - در زمان ظهور آن حضرت به دنیا رجعت می کند.

21 - از برادران پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود.

22 - فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام زودتر واقع خواهد شد.

23 - سبب پیروزی از پیغمبر و امامان - صلوات الله علیهم اجمعین - می شود.

24 - وفای به عهد و پیمان الهی است.

25 - آثار نیکی به والدین برای دعا کننده فرج حاصل می گردد.

26- فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود.

27 - سبب زیاد شدن اشراف نور امام علیه السلام در دل او می گردد.

28 - دعا برای فرج موجب طولانی شدن عمرش خواهد شد ان شاء الله.

29 - موفق به تعاون در کارهای نیک و تقوا می شود.

30 - به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند توفیق می یابد.

31 - هدایت می شود به نور قرآن مجید.

32 - نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.

33 - به ثواب طلب علم نائل می شود ان شاء الله.

34 - از عقوبت های اخروی ان شاء الله در امان می ماند.

35 - در هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.

36 - این دعای برای فرج، اجابت دعوت خدا و رسول صلی الله علیه و آله است.

37 - با امیرالمومنین علیه السلام محشور و در درجه آن حضرت خواهد بود.

38 - محبوب ترین افراد نزد خداوند می گردد.

39 - عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می شود.

40 - ان شاء الله از اهل بهشت خواهد بود.

41 - دعای پیامبر صلی الله علیه و آله شامل حالش می گردد.

42 -کردارهای بد او به کردارهای خوب تبدیل می شود.

43 - خداوند در عبادت او را تایید فرماید.

44 - ان شاء الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود.

45 - ثواب کمک به مظلوم را دارد.

46 - ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد.

47 - پاداش خونخواهی حضرت سیدالشهدا علیه السلام را دارد.

48 - شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار علیهم السلام را می یابد.

49 - نور او برای دیگران نیز [در روز قیامت] درخشان می گردد.

50 - هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند.

51 - دعای امیرالمومنین علیه السلام روز قیامت شاملش می شود.

52 - بی حساب داخل بهشت می شود.

53 - از تشنگی قیامت در امان می ماند.

54 - در بهشت جاودان خواهد بود.

55 - مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست.

56 - روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد.

57 - خداوند عز و جل از خدمتکاران بهشت نصیبش می فرماید.

58 - در سایه گسترده خداوند قرار می گیرد و رحمت بر او نازل می شود مادامی که مشغول آن دعا باشد.

59 - پاداش نصیحت مومن را دارد.

60 - مجلسی که در آن برای حضرت قائم - عجل الله تعالی فرجه - دعا شود، محل حضور فرشتگان گردد.

61 - دعا کننده مورد مباهات خداوند قرار می گیرد.

62- فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.

63 - از نیکان مردم محسوب می گردد.

64 - این دعا اطاعت از اولیای امر است که خداوند اطاعتشان را واجب کرده است.

65 - مایه خرسندی خدای عز و جل می شود.

66 - مایه خشنودی پیامبر می گردد.

67 - این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.

68 - دعاگوی فرج حضرتش از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به او حکومت دهد ان شاء الله تعالی.

69 - حساب او آسان می گردد.

70 - این دعا برای او در عالم برزخ انیس و مونس مهربانی خواهد بود.

71 - بهترین اعمال است.

72 - باعث دوری غم ها می شود.

73 - دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور است.

74 - فرشتگان درباره دعا کننده دعا می کنند.

75 - دعای حضرت سیدالساجدین علیه السلام - که نکات و فواید متعددی دارد - شامل حالش می شود.

76 - این دعا تمسک به ثقلین (کتاب و عترت) است.

77 - چنگ زدن به ریسمان الهی است.

78 - سبب کامل شدن ایمان است.

79 - مانند ثواب همه بندگان به او می رسد.

80 - این دعا برای فرج از تعظیم شعائر خداوند است.

81 - گوینده این دعا ثواب کسی را دارد که با پیامبر صلی الله علیه و آله شهید شده باشد.

82- ثواب کسی دارد که در زیر پرچم حضرت قائم شهید شده باشد.

83 - ثواب احسان به حضرت صاحب الزمان علیه السلام را دارد.

84 - دعا ثواب گرامی داشتن عالم را دارد.

85 - پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.

86 - دعا کننده در میان گروه ائمه اطهار علیهم السلام محشور می شود.

87 - درجات او در بهشت بالا می رود.

88 - از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند.

89 - در روز قیامت به بالاترین درجات شهدا نائل می گردد.

90 - به شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها رستگار می گردد.

جای تاسف است که شخصی از دعا برای فرج آن امام غافل مانده و از این ثواب بسیار که بر دعای آن حضرت مترتب است، محروم بماند .

همگی در شب نیمه شعبان ساعت 23 دست نیاز به سوی بی نیاز هستی بلند کرده و برای آن عزیز غایب از نظر دعا می‌کنیم.


بخش مهدویت تبیان


برای شهدا می نویسم !/روحانی رئیس جمهور من است/اصلاح طلب واقعی اینطور نیست...

بچه ها اگر شهر سقوط کرد دوباره آن را فتح می کنیم

مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند
( شهید محمد جهان آرا)


السلام علیکم یا اولیا الله

توی کشوری که یه زمانی برای آزادی اون جون دادید انتخابات هم تمام شد...

ما نه مغازه آتش می زنیم و نه در خیابان می ریزیم ...


برخی از اونهایی که سال 88 در خیابان ها ریختند و فریاد تقلب سر می دادند دیشب مشغول شادی و پایکوبی بودند...


ولی کمی به عقل خود رجوع نکردند که نه کار الان ما درست است و نه کاری که سال 88 کردیم ...

یه زمانی می گفتند که تعدادی آدم بی سواد به احمدی نژاد رای دادند و الان با افتخار می گویند که مردم فهیم به آقای روحانی رای دادند ... یعنی  همون هایی که روزی تهمت بی سوادی خوردند الان فهیم شده اند!!!!


اینجا خیلی ها حزب باد هستند و اصلا نمی دانند برای چه آمده اند ؟! ... برای اینکه یک روز دل رهبرمان را خون کنند با آشوب و روز دیگر با قرتی گری در خیابان و ...


این یعنی اصلاح کردن جامعه که ماشینت رو کنار خیابان بزنی و صدای زن پخش کنی و یا رقصیدن را سر لوحه ات کنی؟!!!


این چه پیروزیست و این چه اصلاح طلبیست؟

البته می دانم اصلاح طلبان اینطور نیستند و اینان برخی آدم های حزب باد هستند و اصلا قدرت درک و فهم ندارند ...


وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ
و هنگامی که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» می‌گویند: «ما فقط اصلاح‌کننده‌ایم»!


اون دو تا اصلاح کننده روی ماشین هم تصدیقی برای آیه ی فوق!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

همین...




از دامن زن ، مرد به معراج می رود


از دامن زن ، مرد به معراج می رود  عشق غیر قابل وصف مادر به فرزند رزمنده اش



از دامن زن ، مرد به معراج می رود


عشق غیر قابل وصف مادر به فرزند رزمنده اش


بزرگداشت سی‌ امین سالگرد شهادت مسیح کردستان ؛ سردار شهید « محمد بروجردی »


من محمد دره‌گرگی هستم


یکی از فریب‌خوردگان ضدانقلاب که به توابین پیوسته بود، از مسیح کردستان خواست تا خود را معرفی کند، شهید بروجردی با تبسّمی دلنشین در جوابش گفت: «من محمّد دره‌گرگی هستم خیلی‌ها به من می‌گویند میرزا محمّد».


 به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا) ، می‌دانست که مردم رنج‌کشیده کردستان سپر بلای ضدانقلاب شده‌اند و اگر موقعیّتی فراهم شود، زود به آغوش پرمهر نظام جمهوری اسلامی باز خواهند گشت؛ بنابراین همیشه تلاش داشت تا افراد فریب خورده و مظلوم را به نحوی با مسائل مختلف منطقه آشنا کند و راه حقیقت را به آنها نشان دهد.  سردار شهید « محمد بروجردی » بعد از چندین جلسه نصیحت و گفتگویی که با یکی از افراد فریب‌خورده داشت، باعث شد که آن فرد، توبه کند و راه حقیقت را بیابد. بعد از آشنا شدن به مسایل و روشن شدن چهره حقیقت برای او، این تواب با این جملات از شهید بروجردی تشکر کرد:  ـ تو روح مرا به کالبد مرده من بازگرداندی من در عین کفر، تو را دیدم و شناختم. تو خیلی راحت و سبک با من برخورد کردی، می‌خواهم بدانم که که کیستی؟ من بین مرگ و زندگی بودم؛ من غرق در دریای نیستی بودم تو دست نجاتی بودی که مرا ازین دریا بیرون کشیدی. من در ظلمت و تاریکی بودم و تو چراغ راه من شدی، امثال تو خیلی کم پیدا می‌شود اصلاً بگو که کیستی؟!  و برادر بروجردی با تبسّمی دلنشین در جوابش گفت:  من «محمّد دره‌گرگی» هستم خیلی‌ها به من می‌گویند «میرزا محمّد» در روستای دره گرگ هم به دنیا آمده‌ام؛ همین و بس!


به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا) ، می‌دانست که مردم رنج‌کشیده کردستان سپر بلای ضدانقلاب شده‌اند و اگر موقعیّتی فراهم شود، زود به آغوش پرمهر نظام جمهوری اسلامی باز خواهند گشت؛ بنابراین همیشه تلاش داشت تا افراد فریب خورده و مظلوم را به نحوی با مسائل مختلف منطقه آشنا کند و راه حقیقت را به آنها نشان دهد.


سردار شهید « محمد بروجردی » بعد از چندین جلسه نصیحت و گفتگویی که با یکی از افراد فریب‌خورده داشت، باعث شد که آن فرد، توبه کند و راه حقیقت را بیابد. بعد از آشنا شدن به مسایل و روشن شدن چهره حقیقت برای او، این تواب با این جملات از شهید بروجردی تشکر کرد:


ـ تو روح مرا به کالبد مرده من بازگرداندی من در عین کفر، تو را دیدم و شناختم. تو خیلی راحت و سبک با من برخورد کردی، می‌خواهم بدانم که که کیستی؟ من بین مرگ و زندگی بودم؛ من غرق در دریای نیستی بودم تو دست نجاتی بودی که مرا ازین دریا بیرون کشیدی. من در ظلمت و تاریکی بودم و تو چراغ راه من شدی، امثال تو خیلی کم پیدا می‌شود اصلاً بگو که کیستی؟!


و برادر بروجردی با تبسّمی دلنشین در جوابش گفت:

من «محمّد دره‌گرگی» هستم خیلی‌ها به من می‌گویند «میرزا محمّد» در روستای دره گرگ هم به دنیا آمده‌ام؛ همین و بس!



اینجا ایرانِ قرن 21 است!



اینجا نام شهید را برای اینکه بچه ها خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید می گذارند...

اینجا ایرانِ قرن 21 است!

اینجا جانبازان موجی را از اجتماع دور نگه می دارند تا آسیبی به افکار عمومی نرسانند!

اینجا ایرانِ قرن 21 است!

اینجا دشمن در خانه های ماست، دیگر کسی حاضر به نبرد با دشمن نیست!

اینجا ایرانِ قرن 21 است!

اینجا در پناه میز هستیم، دیگر کسی پشت خاکریز پناه نمی گیرد!

اینجا ایرانِ قرن 21 است!

اینجا دیگر کسی نمی خواهد گمنام بماند، همه به دنبال کسب نام هستند!






عکس/ خنده به جا مانده ها


به گزارش مشرق به نقل از جهان،

در سال های دفاع مقدس، گاه گداری پیش می آمد که برای جابجایی نیروها در میان خطوط و محورها، از اتوبوس های شرکت واحد استفاده می شد.. تصویری که می بینید، در داخل یکی از همین اتوبوس ها گرفته شده است.

روکش قرمز رنگ صندلی های این اتوبوس، برای چند نسل از مردان و زنان این سرزمین بسیار خاطره انگیز است.جمعی از داوطلبان بسیجی، روی صندلی های قرمز نشسته و به راهی که در پیش رو دارند خیره شده اند.

از آن میان، جوانی، با پیشانی بند "عاشقان شهادت" بر جبین، برگشته و به به پشت سر می نگرد. به جا مانده هایی که به هر دلیل، نخواستند بر کرسی های سرخ بنشینند. جوان به همه جامانده ها می خندد. خنده ای که در تاریخ، برای ابد ثبت شد.




سنگ قبر عجیب در گلزار شهدا


«از خسارت زدگان به جسمم بپرس به چه جرمی آن را دریدند...»


به طور معمول در همه گلزارهای شهدا در شهرهای گوناگون، دیده می شود که مزار مطهر شهدا یک یا چند وجب از سطح زمین بالاترند؛ این بلندی مزار، در برخی از شهرها به یک متر هم می‌رسد. سنگ مزار شهدا هم معمولاً از نوع مرغوب انتخاب می‌شود.

اما در میان گلزار بهشت علی دزفول، تنها یک قبر وجود دارد که بی نام، ساده و همسطح زمین است و آن مزار عارف وارسته فرمانده شهید بهمن ـ محمد جواد ـ دُرولی است.

شهید بهمن درولی

بهمن دُرولی همان دانشجوی ـ دانشگاه علم و صنعت ـ شهیدی است که وصیت کرد:

قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسد: «پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی»

 

عارفی دلسوز:

«خدایا! آنچنان که از تو می‌ترسم، به رحمتت امید دارم. خدایا! می‌دانم آنچنان که داده‌ای مؤاخذه می‌کنی، اما ای فریادرس! روزی که مؤآخذه ام می‌کنی، هیچ جوابی برایت ندارم. تو را به وحدانیتت قسم می‌دهم آن روز دست رد بر سینه ام نزن!


خدایا! دوست داشتم در این مسافرت 25 ساله آنچنان در دنیا کشت کنم که در آخرت روسفید باشم، اما چه کنم که این سگِ نفس من را به دنبال خود کشید.»

این جملات آسمانی از خواجه عبدالله انصاری یا هیچ پیر عاشق و از دنیا بریده‌ای نیست. اینها را بهمن (محمد جواد) دُرولی نوشته است؛ دانشجوی عارفی که دنیا را سه طلاقه کرده بود و دل عاشق خود را به قرب الهی پیوند داده بود.

 

بهمن در یکی از یادداشت‌هایش نوشته بود:

«امروز تا این ساعت برایم پر ارزش و فراموش نشدنی بود، زیرا مقدار زیادی بر اعمال گذشته ام بازگشت داشتم و استغفار نمودم ... خدایا! راضیم به رضایت، ولی دوست دارم و امیدوارم هر لحظه که نوبتم باشد، حتی مویی از بدنم باقی نماند.»

 

مناجاتی از فرمانده شهید بهمن دُرولی:

خدایا تو شهادت را نصیبم کن، خود چگونه شهید شدن را انتخاب خواهم نمود، خدایا تو شهادت را نصیبم کن که خود عشق و عاشقی را به حد اعلای آن خواهم رساند، خدایا آن گونه خواهم بود که تمام وجودم شیفتگی عشق رسیدن به وصال و حضور به درگاهت را گواه بگیرند.

خدای من، از سر تا به پا در خدمت شمایم، تمام وجودم را هدیه می‌کنم، چشمانم، پیشانی و سجده گاهم را، سینه و قلبم را، گلو و حنجره ام را، دهان و زبانم را، دست ها و پاهایم را و جزء جزء بدنم را به ساحت مقدست هدیه خواهم کرد، آنگونه به درگاهت خواهم آمد که عشقم را با تمام وجود خود اعلام کرده باشم.             

امّا ای خدا، ای رازدار بندگان شرمگینت، ای آنکه در خلوتخانه ام، در خلوت های شبانه ام تنها تو را می‌طلبیدم، ای آنکه تنها عشق من، مولای من، مرا ببخش.

شهید بهمن درولی

جسمی را که به من به امانت سپرده بودی سالم نیاورده ام، خدایا آن را پاره پاره آورده ام مرا ببخش، مولای من عفوم کن و در این خصوص از ضاربان بپرس که باید آنها پاسخگوی این عمل ننگین باشند، از خسارت زدگان به جسمم بپرس به چه جرمی آن را دریدند، به چه گناهی به آن حمله ور شدند و گناه من چه بود که اینگونه به درگاهت مرا آورده‌اند.

 

خدای من، جرم من خدا خواهی بود، جرم من تنها عشق به تو بود، جرم من عدالت خواهی بود، جرم من این بود که تنها تو را می‌خواستم، نمی‌خواستم بنده غیر تو باشم و حنجره پاره ام این گواهی را می‌دهد که فقط تو را می‌طلبیدم و از چشمانم بپرس که فقط آنجا را که تو فرموده بودی می‌نگریستم و از دست ها و پاهایم سئوال کن که فقط برای رضای تو گام برداشته ام.

 

خواب های عجیب:

بهمن خواب های عجیبی می‌دید. که همه را هم یادداشت می‌کرد:

1) خواب دیدم برای دومین بار به مکه مشرف شده‌ام ولی این بار با گذشته فرق می‌کند. همه را نامه‌ زیارت می‌دادند ولی موقت می‌توانستند زیارت کنند؛ اما به دست من نامه‌ای دادند که چند جمله به این مفهوم نوشته شده بود: «طواف همیشگی».

در همین حال، یکی از شهدا را دیدم که اصرار می‌کرد کاری کنم تا به او اجازه‌ی زیارت داده شود. من هم کارت طواف همیشگی را به دستش دادم. او زیارت کرد و دوباره کارت را به من داد. ناگاه با صدای مؤذن گردان از خواب پریدم.

2) شب سوم شعبان 1406 هجری قمری برابر با 8/1/1365 - تهران، شهید حسین غیاثی را در خواب دیدم که گفت: «زود بیا که منتظرت هستیم و جایت نیز مشخص و معین شده است».

پس از این خواب بهمن به دزفول می‌آید و از آنجا به جبهه اعزام می‌شود. درست در روز  20/3/1365 آسمانی می‌شود.


منبع : سایت تبیان



رونمایی از دست نوشته منتشر نشده شهید سید مرتضی آوینی


رونمایی از دست نوشته منتشر نشده شهید سید مرتضی آوینی حسن ختام آخرین شب از مراسم "شبی با مرتضی " شد. یادداشتی از زبان یک شهید خطاب به زائری که بر سر مزارش برای زیارت می رسد





برای دیدن عکس در ابعاد بزرگتر بر روی آن کلیک کنید.



مشاهده متن دست نوشته

ادامه نوشته

بسمه رب الشهدا


 بسمه رب الشهدا

بـــــه اســم صاف الله، اينم يــه حرف تازه

 ايــنم ازين زمــــونه، يـــه قسمـــت و فرازِه

 

بـــازم نهيب فردا، به نامــرديِ دنيا

بازم نشونه‌اي تا، بريم ســــــراغِ فــــــــردا

 

بازم يــه روح آزاد ميـــونِ گــــــودِ جنگه

مدّعيا! كجاييد؟ اين قصرمون قشنگه

 

آي مؤمنايِ امروز، هنر به اين چيزا نيست

كه بينِ موجِ شيعه، نمره‌هامون بشه بيست

 

تـــــــو سرزمـينِ كُفرَم، يارِ حسيني داريــم

تو جمع تاريكِ وَهم، ما نورِ عيني داريم

 

وقتـــي غمــــت مي‌گيره ميونِ جمعِ بي‌درد

وقتي كه ديگه دنيا، براي ميشه پوچ و سرد

 

ميـــون خــــود پـــرستا كنـــار بت پرستا

كنـــارِ ‌خــنده‌هايِ عربده جويِ مَستا

 

اونجا كه كلِ‌عالم، طرد مي‌كنه تورو، طـرد

مي‌ري تو اوجِ سجده، اينو ميگن هنرمند

 

اون كسي كه مي‌گذَره، از تموم جـهــانـــش

اون كه كنارش زدن هم زمون و زمانش

 

اون كه فقط خدارو مي‌بينه و مي‌شنــــاسه

آي جووناي خوش تيپ! اونه كه باكلاسه

 

هــــي بـــــزنين بالاتر، آستينارو همينه

تـــو كشورِ مسلمون، شيعه‌گري به اينه!

 

به اينه كه بــــــدوزيم چشممونُ به عــــالم

بــه اينه كه نباشه هيچي تو زندگيت كم!

 

يكي ميون مال و خدا، خدارو مي‌خـــــواد

يـــكي بدونِ زنجير، دنبال شيطون مي‌ياد

 

يـــكي تــــو شهـــرِ دينم دينُ نداره باور

يـــــكي تازه مسلمون مونده بدون، ياور

 

اينه تمومِ قصه ايـــن وضــــع و حالمونه

ايــــن وضـــــعِ اين دلايِ كوير و كالمونه

 

نفسِ خرابتونُ با اين چيزا پوشونـــديـــن

با شيكيِ تـــمدن، با هرزگي . . . نموندين

 

تمدني كه كردين همه رو به اون ســـفارش

فراموشن صاحباش. حالا برين سراغش. . .




http://hamsafar-shohada.blogfa.com

هفت سین جبهه

                                          ...بسم رب المهدی...


اللهم ارزقنا رویت قائم آل محمد


به نقل از : دل رهبر

شهید عبدالحمید حسینی + عکس


«ایستادگی در مقابل دشمنان مقتدر و مسلط، زورگوی ظالم و پرروی گستاخ... همان کاری است که مردم ما کردند و عظمت ملت ما به‌خاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندانتان بود.» (از بیانات رهبر انقلاب) در ادامه، مختصری از زندگی‏نامه یک تن از شهدایی که در تاریخ ۱۳ اردیبهشت‏ماه به فیض عظمای شهادت نائل آمده را می‏خوانیم.



.
شهید عبدالحمید حسینی
تاریخ تولد: ۱۳۴۱
تاریخ شهادت: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۱
محل تولد: شیراز
طول مدت حیات: ۲۰ سال
محل شهادت: فکه
مزار شهید: شیراز



• شهید عبدالحمید حسینی، سال ۱۳۴۱ش در شهر شیراز در یک خانواده مذهبی چشم به جهان هستی گشود. عبدالحمید پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری مقتدرانه حضرت امام خمینی (ره) به عضویت نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و چند مدتی محافظت سیدعلی‏اصغر دستغیب (برادر شهید محراب عبدالحسین دستغیب) را به عهده گرفت. حسینی، مدتی هم در کردستان مشغول مبارزه با اشرار و ضدانقلاب بود تا این‏که سرانجام در تاریخ سیزدهم اردیبهشت‏ماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی در عملیات بیت‏المقدس در فکه - در سن بیست سالگی - به فیض عظیم شهادت رسید.

این شهید عزیز عاشق امام زمان (عج) بود و هنگامی که نام مبارک آن حضرت را می‌شنید به‏عنوان احترام بلند می‌شد و ارادت خاصی نسبت به آن حضرت روا می‏داشت. شهید عبدالحمید حسینی در وصیت‏نامه خود وصیت می‌کند که شبانه من را به خاک بسپارید و پنج نفر در تشیع جنازه من شرکت بکنند: «پدرم، جناب علی‏اصغر دستغیب [و سه تن از دوستان شهید] و بر قبرم بنویسید: پاسدار فدایی امام زمان (عج).»

پاسدار شهید فدایی امام زمان (عج)، عبدالحمید حسینی جوانی باایمان، باتقوا، مجاهد، بااخلاق و با درک و شعور بالا و عالم و عامل به علم خود بود و فلسفه شهادتش بنا به قول مجاهدین همراهش، ایثار و فداکاری و ازخودگذشتگی و نجات همرزمانش از چنگال دژخیمان بعثی بود که با تیر ظلم و جور، به درجه رفیع شهادت نائل شد.


فرازی از مناجات شهید:

«سلام بر مهدی منجی انسان‌ها، ای آقایم، ‌ای سرورم، ‌ای رهبرم و ای امیدم، آقاجان خود بهتر می‌دانی که جز تو امیدی ندارم و جز به تو دل نبسته‌ام. آقاجان آن شب در حمله تو را دیدم. آقا من عاشقم. آقا من گم‏کرده دارم. آقایم، مولایم تو را به ناله‌های زینب (س) بار دیگر بگذار تا تو را ببینم.
دعایم این است که خدایا تا مهدی (عج) را ندیده‌ام مرا از دنیا مبر. آقایم، مولایم، خدا شاهد است در آزادسازی آبادان ما نبودیم که جنگیدیم. تو بودی آقا. آقا با چه رویی تو را صدا کنم و با کدامین آبرو تو را بخوانم؟ ‌ای منجی صبحدم، تا انقلابت و تا قیامت، خمینی را برای ما و عباد صالح خدا نگهدار...»




شهید عبدالحمید حسینی+شهدا+شهید+ایران+عکس شهدا

برويد دنبال كارتان


هوا خيلي سرد بود. از بلندگو اعلام كردند جمع شويد جلوي تداركات و پتو بگيريد. فرمانده‌ي گردان با صداي بلند گفت: «كي سردشه؟»

همه جواب دادند: «دشمن فرمانده.»

گفت: «احسنت، احسنت. معلوم مي‌شود هيچ‌ كدام سردتان نيست.

بفرماييد برويد دنبال كارهايتان. پتويي نداريم كه به شما بدهيم!»


منبع :فرهنگ جبهه _ شوخ طبعي ‌ها جلد 3 صفحه ي 52

مجلس سینه‌زنی که با خنده تمام شد


نمازهای جماعت از باصفاترین و جذاب‌ترین و معنوی‌ترین لحظات حضور در جبهه بود؛ هر نماز، وضعیت خاص خودش را داشت و هیچ کدام از نمازهای یومیه که به جماعت برپا می‌شد، شبیه روز قبل نبود؛ ذکرهای باصفا، رکوع‌ها، سجده‌های با توجه، دعای دست‌های با کرامت و بالاخره تعقیبات و نوافل و گاه ذکر مصیبت و سینه‌زنی...


خبرگزاری فارس: مجلس سینه‌زنی که با خنده تمام شد


ذکر مصیبت، به طور معمول توسط روحانی با صفایی که امام جماعت هم بود، اجرا می‌شد و به فراخور، دوستانی که ته صدایی داشتند و در مداحی توان و ذوقی به مداحی و نوحه‌خوانی می‌پرداختند.

شبی که حسابی هوس دست انداختن بچه‌ها را کرده بودم، تصمیم گرفتم حالی به جماعت نمازگزار بدهم. حاج آقا شروع به ذکر مصیبت کرد، کم‌کم خودم را به کنار ایشان رساندم و منتظر نشستم. حاج آقا با سر و اشاره پرسید «می‌خونی؟» من هم سرم را به علامت تأیید تکان دادم.

حاج آقا گریزش را به صحرای کربلا زد و گفت «امشب عزیزمون ما را به فیض اکمل می‌رسونن» و مجلس رو به من سپرد و کمی عقب نشست.

فانوس‌ها به طور معمول، توسط بچه‌ها خاموش شد و فانوسی که جلویم بود را خودم خاموش کردم؛ دم را خواندم و بچه‌ها تکرار کردند «حسین، حسین، حسین». باز تکرار همان دم و با شور بیشتری و با فریاد زدن کلمه جانم.

بچه‌ها دم مقدس «حسین حسین» را تکرار کردند. چیز بیشتری بلد نبودم، باید یه جوری از مخمصه‌ای که خودم درست کرده بودم، فرار می‌کردم. فریاد زدم «قربون صداتون، کربلا می‌خوای، صدا بزن آقا رو...» فریاد حسین حسین بیشتر شد. از فرصت استفاده کرده و از چادر اجتماعات، با سرعت زدم بیرون... برای یه ساعتی بین بچه‌ها آفتابی نشدم.

 

فردا صبح، بچه‌ها تعریف کردند «که گردان وقتی ذکر حسین حسین رو گفتند، منتظر شدند که مداح ادامه بده، ولی متوجه شدند که اثری از مداح نیست و مجلس با خنده و یک سؤال از همدیگر تمام شد که راستی، کی بود این بچه تخس؟»

خاطره‌‌ای از گردان غواصی نوح

روای: عماد سماوات